درخواست جذب سرمایه

شرکت‌های بزرگی که بدون پول یا با پول کم شروع کرده‌اند

باور رایجی در میان بنیان‌گذاران استارتاپها وجود دارد و آن این است که وجود سرمایه گذار خطرپذیر پیش نیاز موفقیت استارتاپشان است. درست است که سرمایه گذاری خطرپذیر وجه مشترک اغلب استارتاپ‌های فناور موفق است ولی وجود آن به خصوص در مراحل اولیه به هیچ وجه پیش نیاز موفقیت استارتاپ نیست.

کارآفرینانی که پول ندارند یا پول ناچیزی دارند می‌توانند خیلی چیزها را اثبات کنند. وجود سرمایه، “استارتاپ‌های تامین مالی شده” را خردمندتر از “استارتاپ‌هایی که بوت استرپ کرده‌اند” نخواهد کرد.

اگر کسی نمی‌تواند با خلاقیت یک دلار را ۱۰ دلار کند، چرا انتظار دارید بتواند یک میلیون دلار را ده میلیون دلار کند؟”

برای نشان دادن اینکه چگونه شرکت‌ها می‌توانند بدون پول مرحله بذری (seed) شروع کنند، ما بیش از ۵۰ نمونه از بیزنس‌هایی را جمع آوری کرده‌ایم که با کمتر از چند هزار دلار یا حتی صرفا با سخت کوشی بسیار (sweat equity) شروع کرده‌اند. این کسب و کارهایی که برای مثال گرداوری کرده‌ایم را ما “کارآفرینی کارآمد” (efficient entrepreneurship) نامیدیم.

بسیاری از این شرکت‌ها بعدها میلیاردها دلار ارزشگذاری شده‌اند، برخی حتی درآمدهایشان میلیارد دلاری بوده، ولی هیچ کدامشان در نقطه شروع پولشان از پولی که سرمایه‌گذاران مرحله بذری می‌دهند بیشتر نبود و اغلب خیلی خیلی کمتر پول داشتند.

درصد زیادی از این استارتاپ‌ها از طریق شرکت‌های سرمایه‌گذاری خطر پذیر افزایش سرمایه داده‌اند ولی این افزایش سرمایه بعد از این واقعیت رخ داد که آن‌ها توانستند ثابت کنند با یا بدون اینکه سرمایه‌گذار پول کارت به کارت کند، موفق می‌شوند. حتی در حال حاضر، بسیاری از آن‌ها به طور گسترده شناخته شده نیستند بلکه تک شاخ‌های نامرئی صنعت فناوری هستند. (invisible unicorns of the tech industry و منظور از استارتاپهای تک شاخ یا Unicorn Startup ، استارتاپهایی هستند که با رشد سریع به ارزش‌ بیش از یک میلیارد دلار رسیده‌اند.)

بنابراین قبل از به تقلا و تکاپو افتادن برای تنظیم جلسات با سرمایه‌گذاران، این داستان‌ها را بخوانید.

این داستان ها وزنه تعادلی خواهند بود بر دیدگاه بسیاری از بنیانگذاران استارتاپ‌ها، دیدگاهی که گویا VC محور است (VC-centric outlook) و در عوض این داستان‌ها راه‌های جایگزین و قابل تاملی در موضوع تامین مالی ارائه می کنند.

استفاده از سرمایه خطر پذیر باید یک انتخاب باشد و نه یک اجبار. این شرکت‌ها نشان دادند که می‌شود رویکردی پادفرهنگی(مخالف فرهنگ رایج) به موضوع سرمایه و سرمایه‌گذاری خطر پذیر داشت.

 

یک چیزهایی را مشخص کنید، سپس درخواست پول کنید

شما اگر می‌توانید یک مشکل واقعی از مشتریان را حل کنید و هزینه آن را بپردازید به سرمایه‌گذاری خطر پذیر نیازی ندارید. در اینجا به سه راه فکر کردن در این باره اشاره شده:

 

جریان کاری خود را اتوماتیک کنید

راحت‌ترین راه برای ساخت یک محصول مفید اتوماتیک‌سازی بخشی از جریان کاری روزانه است به این ترتیب مطمئن می‌شوید که تقاضای اثبات شده ای برای محصول شما وجود دارد و منبع مالی نیز از قبل وجود دارد.

 

MailChimp: در سال ۲۰۰۰، Ben Chestnut هم‌بنیان‌گذار و مدیر اجرایی استارتاپ MailChimp، یک کسب و کار مشاوره طراحی داشت و دسته قابل توجهی از مشتریانش کسانی بودند که می‌خواستند خبرنامه الکترونیکی (ایمیلی) برایشان طراحی شود. بنابراین، برای خلاص کردن تیمش از این کار روتین، تصمیم گرفت که ابزاری طراحی کند که این فرایند را ساده‌سازی کند و MailChimp یعنی یک کسب و کار ۴۰۰ میلیون دلاری متولد شد.

 

Lynda: در اواخر دهه ۹۰ میلادی، Lynda Weinman طراحی سایت درس می‌داد ولی کتاب‌های فنی که او به کلاسش معرفی می‌کرد جذاب نبودند، بنابراین او شروع به تولید فیلم‌های آموزشی برای شاگردانش کرد. او دو دهه بعدی را به ساخت یک پایگاه محتوایی و مجموعه‌ای از دارایی‌های فنی پرداخت که به قدر کافی بزرگ و قدرتمند شده بود که لینکداین را تحریک کند تا برایش ۱.۵ میلیارد دلار بپردازد و این شرکت را صاحب شود.

 

PluralSight این شرکت شبیه Lynda.com، آموزش از راه دورِ نرم افزاری است.  PluralSight به مدت ۹ سال بوت استرپ (تامین مالی بدون سرمایه‌گذار و توسط تیم) کرد و در حال حاضر ۶۰۰۰ کورس از #C گرفته تا جاوااسکریپت، دارد و کاندید عرضه عمومی به بورس (IPO candidate) با ارزشگذاری میلیارد دلاری شده است.

 

با محصولی شروع کنید که بازگشت سرمایه خوبی دارد

به جای تلاش برای رقابت با شرکتی شبیه اپل،استارتاپهایی را به شما معرفی می کنیم که سعی کردند شکافی را که شرکتی چون RadioShack نتوانست پر کند را هدف بگیرند (RadioShack شرکتی در زمینه فروشگاههای زنجیره ای خرده فروشی تجهیزات الکترونیک است که در سال ۱۹۲۱ تاسیس و در سالهایی مجبور به بستن بعضی از شعب شد و در سال ۲۰۱۷ رسما بیزنس خود را بیزنس انلاین کرد و البته از شعب فراوانی که داشت اکنون ۲۸ شعبه فیزیکی دارد که مالک این شعب شرکت Standard General L.P است.) این شرکتها عاقبت کسب و کارهایی چند میلیون دلاری ساختند که ارزش دارد تقلید شوند.

 

AdaFruit Industries: Limor Fried امپراتوری تجارت الکترونیک مونتاژ قطعات الکترونیکی[۱] خود را وقتی راه انداخت که در MIT دانشجو بود و کیت های [۲]DIY شامل قطعات آماده به استفاده (off-the-shelf ) را مونتاژ (assemble) می‌کرد. Fried نه تنها برای قطعات قابل سرهم بندی مشابهی که در فروشگاه‌های مربوط به الکترونیک و برق بود، بازارپردازی(مرچندایز)[۳] کرد بلکه محتوای غیر معمول مهارتی را نیز ایجاد کرد که لحیم کاری مدل جعبه مهاجم فضایی(Space Invaders cabinet) را برای مشتریان ممکن می‌کند. اکنون، او ۸۵ کارمند دارد و ۳۳ میلیون دلار در هر سال درآمد دارد.

مشکلات قدیمی + بیزنس مدل موجود + تکنولوژی های جدید= $$$

حل مشکلات قدیمی با یک تکنولوژی جدید یا لایه UX برای ساخت یک کسب و کار چند میلیون دلاری کافیست.

 

 

Shopify: موسسین shopify زمانی که داشتند سایتی برای اسنوبردسوارها راه می انداختند، به دنبال راه حلی برای سبد خرید کالا بودند . چون نتوانسته بودند که یکی پیدا کنند، تصمیم گرفتند که مشکل خودشان را خودشان حل کنند و یک راه حل سفارشی سازی شده با چارچوب روی بورس و داغ [Ruby on Rails  بسازند. که این راه حل برای بسیاری از مشتریان عالی از آب در آمد و بنیان گذاران کسب و کارشان را تا ۶ سال تنها با درآمد حاصل شده از کارشان چرخاندند. آن‌ها سرانجام از سرمایه گذار خطر پذیر پذیرفتند و بعدتر هم عرضه عمومی سهام شدند و پاداش تلاش هایشان در این سال ها، ارزشگذاری ۱۴ میلیارد دلاری شان شد.

 

Braintree Payments: مبادله آنلاین پول تحت وب، بدون آنکه مورد کلاهبرداری قرار بگیریم یکی از قدیمی ترین مشکلات بوده است. Braintree راه حل فنی بهتری ارائه کرد که در جایگاه تالاری برای خریداران و فروشندگان عمل کرد و عایدی خود را از تراکنش های صورت گرفته کسب کرد و تا ۴ سال با عایدی خود به کار ادامه داد و بعد از توانست ۶۹ میلیون دلار از دو راند سرمایه گذاری خطرپذیر کسب کند و بعدتر هم ۸۰۰ میلیون دلار خریده شد.

 

 مشکلات خودتان را حل کنید

خیلی از کارآفرینان وقت خود را با مدیرعامل بازی[۵] تلف می کنند، یعنی استراتژی پردازی و ساخت چارت ِشرکتیِ رویایی برای شرکتی که در اینده خواهند شد. بهترین بنیان گذاران از رویاپردازی اجتناب می کنند و در عوض بیشترین تمرکزشان بر انجام کارهاییست که با منابع در دسترشان قابل اجراست.

 

 

SimpliSafe: خیلی از افراد ایده تلاش برای بوت استرپ (یا تامین مالی بدون وجود سرمایه گذار خطرپذیر) یک کسب و کار سخت افزاری را مسخره می کنند، اما Chad Laurans در SimpliSafe این کار را انجام داد. او مقدر کمی پول از طریق دوستان و فامیل جمع کرد و ۸ سال را برای ساخت یک کسب و کار در زمینه سیستم های امنیت خانگی که توسط خود مشتریان قابل نصب است، سپری کرد، در واقع او اولین پروتوتایپش را خودش ساخت تا پول بیشتری صرفه جویی کند. هشت سال بعد، کسب و کاری داشت که صدها هزار مشتری داشت و صدها میلیون دلار درآمد داشت و ۵۷ میلیون دلار از شرکت سرمایه گذاری خطرپذیر سکویا[۶].

 

پول هر کسی حلال است

تامین مالی همیشه منجر به آورده شدن میلیون ها دلار در آن واحد نمی شود. بنیان گذاران می توانند پول هایی را از این طرف و ان طرف جمع کنند از گرنت ها گرفته تا پول هایی از انکوباتورها، فرشتگان کسب و کار و حتی پیش فروش کردن.

ماهرترین کارآفرینان سعی می کنند که بیزنس مدل خود را جوری طراحی کنند که قبل از تحویل محصول، از مشتریان پول جمع کنند و به این ترتیب مشتریان را منبع رشد سرمایه خود کنند.

 

CoolMiniOrNot : این استارتاپ اینطوری شروع کرد: وبسایتی برای پز دادن گیک ها[۷] تا بتوانند تواناییشان را برای ترسیم تندیس اژده ها و سیاه چاله ها به رخ یکدیگر بکشند. عاقبت، بنیان گذاران سایت تصمیم گرفتند که بازیهای خودشان را طراحی و نشر بدهند، کانال کیک استارتر [۸] را به کار گرفتند. آن ها ۲۱ کمپین Kickstarter راه انداختند که منجر به افزایش سرمایه ای در حدود ۲۰,۶۴۴,۳۵۲ میلیون دلار ی غیر رقیق شونده برای آن ها شد. بازی شروع شد.

 

The Wirecutter:چه کسی ادعا می کند که بلاگ نویسی درامد ندارد؟ Wirecutter توسط ویرایشگر سابق Gizmodo تأسیس شده و جالب اینکه رشد این استارتاچ ها هم فقط با تامین مالی خود بنیان گذار صورت گرفت.  Wirecutter توصیه های برای خرید یا عدم خرید بسیاری از محصولات الکترونیکی ، گجت ها و . ارائه می کند و در آمد خود را نیز از طریق کلیک هایی که مشتریان بر روی لینک های خرید میکنند تامین میکرد. در واقع این استارتاپ تلاشش بر ارائه بررسیهای جامعتر و منصفانه‌تری بوده و مطالب را به سایت های خریدی همچون آمازون مرتبط میکرد، و در نهایت این استارتاپ با خروج ۳۰ میلیون دلاری بنیان گذار خود را پاداش داد.

 

شاید برایتان جالب باشد که این مقاله طی چند سال نوشته شده و اولین ورژن آن را جوزف چند سال پیش نشر داد و در ۲۱ مارچ ۲۰۱۸ لیست خود از این شرکت ها را تکمیل کرد و در مقاله ای مجزا نشر داد. مقاله اصلی را می توانید در hackernoon مطالعه کنید.

 


[۱]  DIY electronics ecommerce empire

[۲] DIY is the abbreviation for ‘do-it-yourself’

[۳] Merchandise=to increase sales of goods by making people more aware of them through advertising, special displays or events, etc.

[۴] روبی آن ریلز یا به صورت ساده ریلز، یک چارچوب نرم‌افزاری تحت وب، آزاد و متن‌باز است که از زبان برنامه‌نویسی روبی استفاده می‌کند. هدف ریلز، ایجاد یک چارچوب نرم‌افزاری تحت وب، که از روش توسعه سریع برای برنامه‌نویسان وب استفاده می‌کند، است.

[۵] playing CEO

[۶]  $57M in VC from Sequoia

[۷] geeks

[۸] کیک استارتر (Kickstarter) یک پلتفرم جهانی تامین مالی جمعی است که بر خلاقیت متمرکز است.

 Kickstarter is a global crowdfunding platform focused on creativity

مطالب مشابه

ثبت دیدگاه جدید

نام ایمیل
دیدگاه