«علی طهماسب» (Ali Tamaseb) کارشناس شرکت DCVC میگوید: «چندین ماه پیش سوالی ذهنم را درگیر کرده بود: استارتاپ های یونیکورن وقتی کارشان را آغاز میکردند چه وضعیتی داشتند؟»
طهماسب از طرق مختلف به جمعآوری دادهها پرداخت و بیش از ۳۰۰ ساعت وقت صرف ارزیابی این دادهها کرد. او ۶۵ فاکتور را روی ۱۹۵ استارتاپی که بعد از ۲۰۰۵ راهاندازی شدهاند و ارزششان بیش از ۱ میلیارد دلار است مورد بررسی قرار داد و نتایج آن را منتشر کرد.
۱) معمولترین تعداد هم بنیانگذاران دو یا سه است.
به نظر میرسد داشتن دو یا سه هم بنیانگذار ایدهآل است اما ذکر این نکته هم مهم است که ۲۰% از استارتاپ های یونیکورن فقط یک بنیانگذار داشتهاند.
۲) بیش از نیمی از مدیران عامل بنیانگذار بیشتر از ۳۵ سال سن دارند.
یک تصور غلط رایج این است که استارتاپ های یونیکورن توسط کسانی که دانشگاه را رها کردهاند پایهریزی شده است. مسلماً چنین افرادی هم در لیست وجود دارند اما اکثریت بنیانگذاران وقتی کارشان را شروع میکردند بین ۲۴ تا ۳۶ سال سن داشتند.
۳) مدیران فنی بنیانگذار (در حالت کلی CxO ها) توزیع سنی گستردهتری نسبت به مدیران عامل بنیانگذار دارند
CxO ها به کسانی گفته میشود که دومین مقام را بعد از مدیرعامل دارند. در بخش فنی CTO ، در بخش بیوتکنولوژی، سلامت ودارو CSO یا CMO و در بخشهای سنتی یا عملیاتی COO گفته میشود.
نمودار دو نقطهی حداکثری دارد. یکی بازهی بین ۲۸ تا ۳۲ سال که غالباً CTO شرکتهای فناورانه هستند و دومی بازهی بین ۶۰ تا ۶۴ که غالباً CSO یا CMO های شرکتهای دارویی، بیوتکنولوژی و سلامت هستند.
۴) ۵۰% از بنیانگذاران بیش از ۱۰ سال تجربهی کاری دارند
مد تجربهی کاری بنیانگذاران شرکتهای فناورانه حدود ۱۰ سال و برای شرکتهای دارویی و سلامت حدود ۲۸ سال است.
۵)مدیران استارتاپ ها لزوماً تجربهی کاری مرتبطی ندارند
بیش از ۵۰% از CEO ها تجربهی کاری مرتبط با صنعتی که در حال متحول کردن آن هستند ندارند. این مساله در مورد CxO ها پررنگتر هم هست و بیش از ۷۰% از آنها تجربهی کاری مرتبطی ندارند.
تنها حوزهی استثناء حوزهی بیوتکنولوژی و سلامت است که در آن تقریباً ۸۰% از CEO ها تجربهی کاری کاملاً مرتبط دارند.
۶) تقریباً ۶۰% از بنیانگذاران قبلاً تجربهی کارآفرینی داشتهاند
درصد بالایی از بنیانگذاران استارتاپ های یونیکورن تجربهی کارآفرینی های قبلی را در کارنامهی خود دارند.
۷) معمولترین بخش فعالیت استارتاپ های یونیکورن ، ابری بوده است.
۸) نرمافزار در حال چیره شدن بر دنیاست اما نه بر همهی آن.
اکثریت استارتاپ های یونیکورن نرمافزاری هستند (شامل SaaS ، وب و …). بعد از آن شرکتهای محصولات مصرفی (مثل برندهای پوشاک)، محصولات بیزنسی (محصولات فیزیکی مثل پرینترهای سه بعدی) و سلامت و دارویی در رتبههای بعدی قرار دارند.
۹) بسیاری از شرکتها تکنولوژی پیچیدهای ندارند اما تعداد آنهایی که روی تکنولوژیهای عمیق و پیچیده کار میکنند هم کم نیست.
سطح نوآوری علمی و مهندسی شرکتها متنوع است و از شرکتهای یکپارچهسازی سیستمها که ارزش افزودهشان غالباً بسته به بیزینس مدلشان است گرفته تا شرکتهایی با تکنولوژی سخت و پیچیده که ارزششان به ارائهی تکنولوژی جدیدی است که قبلاً وجود نداشته، در بین آنها به چشم میخورند. علیرغم اینکه تعداد شرکتهای با تکنولوژی پیچیده که هر ساله سرمایه جذب میکنند به نسبت بقیه بسیار کم است اما حضور آنها در بین استارتاپ های یونیکورن قابل توجه است.
۱۰) تعداد شرکتهای B2B و B2C تقریباً مساوی است و تعداد بسیار کمی همزمان هم B2B هستند و هم B2C.
سعی نکنید همزمان هم B2B باشید و هم B2C.
۱۱) بیش از ۵۰% از استارتاپ های یونیکورن در زمان راهاندازی مجبور به رقابت با شرکتهای بزرگ بودند
به نظر میرسد رقابت با شرکتهای بزرگ علامت خوبی است؛ نشانهی این است که فرصت بازار زیاد است و بازار توسط این شرکتهای بزرگ تعلیم داده شده و آماده است. بنابراین یک استارتاپ میتواند از ناکارآمدیهای شرکتهای بزرگ و مزیت به روز بودنش برای غلبه بر بازار استفاده کند.
ظاهراً بدترین حالت، کپی کردن کار یک استارتاپ دیگر است به خصوص وقتی که این استارتاپ به تازگی سرمایه زیادی جذب کرده باشد.
۱۲)محصول مهم است! محصول اغلب استارتاپ های یونیکورن تفاوت زیادی با رقبایشان دارد
اگرچه اغلب این استارتاپ های یونیکورن با شرکتهای بزرگ رقابت کردهاند اما محصولشان تفاوت زیادی با آنچه که قبلاً در بازار بوده داشته است.
۱۳) در زمان راهاندازی استارتاپ های یونیکورن، بازار از پیش بزرگ بوده است
این استارتاپ ها به دنبال بازارهایی رفتهاند که از پیش بسیار بزرگ بوده و وجود تقاضای بالا ثابت شده بوده است. در اغلب موارد آنها تقاضا را ایجاد نکردهاند و منتظر بلوغ بازار نماندهاند.
۱۴) در ۶۵% از موارد هدف آنها گرفتن سهم بازار از دیگران بوده است نه ایجاد یک بازار جدید
برای مثال ایربیانبی سهم بازار را از هتلها گرفت.
۱۵)رمزگشایی زمان ورود به بازار کار سختی است. می توانید اولین باشید، در میان اولینها باشد، یا آخرین باشید!
سختترین سوالی که هنوز بیپاسخ مانده است زمانبندی است. به نظر میرسد زمانبندی یکی از اصلیترین علل شکست شرکتهاست اما شما میتوانید اولین ورودی یا آخرین ورودی به بازار باشید و و موفق هم شوید.
۱۶)میتوانید مشکل حل نشدهای را حل کنید و یا راهحلهای موجود را بهبود دهید
بیش از ۶۰% از شرکتها مشکلی را حل کردهاند و حدود ۳۰% هم راهحلی را بهبود دادهاند.
۱۷)تقریباً ۹۰% از این شرکتها هیچوقت شتاب دهی نشدهاند
ذکر این نکته مهم است که اغلب برنامههای شتابدهی در ۱۰ سال اخیر شروع شدهاند و تا به حال محدود به استارتاپ های نرمافزاری/ فناورانه بودهاند.
۱۸)بیش از ۹۰% از شرکتها از سرمایه گذاران خطرپذیر سرمایه جذب کردهاند
۱۹)سرمایه گذاران خطرپذیر درجه یک، بهترین معاملات را انجام میدهند و بالاترین بازده را هم دارند
سرمایه گذاری خطرپذیر یک بازی نمایی است و VC های برند بهترین معاملات را انجام میدهند و بیشترین بازده را بدست میآورند. مهم است که سرمایه گذاران اولیهتان سرمایه گذاران مطرحی باشند.
۲۰) آنها به سرعت سرمایه جذب کردند و این جذب سریع تداوم داشت
اغلب شرکتهای میلیارد دلاری سرمایه بذری خود را در کمتر از ۶ ماه جذب کردند و جذب سرمایه سری A آنها در کمتر از ۱۸ ماه بعد از راهاندازی اتفاق افتاده است.
توضیحات کامل و باقی نمودارها را میتوانید در اینجا مطالعه کنید.