تمرکز با کمک تقویم: ابزارهای مدیریت زمان
از کالین در مورد اینکه چگونه زمان خود را مدیریت میکند سؤال پرسیدیم. او در جواب گفت: «وقتی بحث زمان باشد، دیوانهوار دقیق عمل میکنم. به شدت دقت میکنم که زمانم را صرف انجام کارهای مناسب بکنم».
با نگاه به برنامه زمانی او میتوان دید که این حرفش جدی است زیرا تمام قسمتهای برنامه او پر هستند و برای هر دقیقه برنامهای مشخص دارد. کالین میگوید: «اگر همیشه ندانم دقیقاً باید چه کار کنم، به جای تمرکز بر آنچه که در ابتدای هفته برایم مهم بود، ایمیلهایم را چک میکنم یا به سوالهای دیگران جواب میدهم». اما این به این معنا نیست که تقویم او پر از جلسه است. کالین سعی میکند برنامهاش را به گونهای تنظیم کند که هم «سازنده» باشد و هم «مدیر».
همه کارهایی که به تقویمم اضافه میکنم صرفاً جلسه نیستند. قرار ملاقاتهای زیادی را با خودم برای کار روی پروژههای خاص ایجاد میکنم. مثلاً بخشی از زمان خودم را به «بررسی فرهنگ سازمان» اختصاص میدهم و سعی میکنم شرایط همه افراد در شرکت را بررسی کنم تا مشخص کنم که کدام یک از آنها از شرایط خود راضی نیست. اما بازههای زمانی پانزده دقیقهای هم برای خودم در نظر میگیرم که صرف ارسال ایمیل یا بررسی اخبار میشوند.
کالین در ادامه پنج نکته برای مدیریت برنامه زمانی پرمشغله ارائه میدهد.
۱) جلوی عاملهای حواسپرتی را بگیرید و تمرکز کنید
بازه زمانی مشخصی برای چک کردن ایمیل اختصاص دهید و همه نوع نوتیفیکیشنی را قطع کنید.
کالین میگوید: «هر روز دو بازه زمانی سی دقیقهای به چک کردن ایمیل اختصاص میدهم و نهایت تلاشم را میکنم که خارج از این بازهها به ایمیل سر نزنم». او همچنین برای اینکه بتواند روی کارهایش تمرکز کند، همه نوتیفیکیشنهای موجود (به جز آنهایی که از تقویمش ارسال میشوند) را غیرفعال کرده است.
«نوتیفیکیشنهای مربوط به ایمیل، چت و دیگر ابزارها را کاملاً غیرفعال کردهام فقط نوتیفیکیشنهای ایمیلم فعال است چون نمیخواهم کارهایم را فراموش کنم ولی غیرفعال کردن دیگر موارد به شدت بهرهوری من را افزایش داده و باعث کاهش استرسم شده است. این کار آنقدر برایم مفید بود که از تمام اعضای تیم فرانت خواستم به مدت یک هفته این کار را انجام دهند و آخر هفتهها تمام برنامههای مختلف را میبندم تا حتی وسوسه نشوم آنها را باز کنم».
۲) فاصله بگیرید و ذهنتان را آزاد کنید.
از بین همه بهبودهایی که کالین در تقویم کاری خود ایجاد کرده است، اختصاص زمانی برای «فاصله گرفتن» ارزشمندترین کار بوده است. او میگوید: «در این بازه زمانی، نصف روزم را بدون کامپیوتر میگذرانم و فقط اجازه دارم که روی یک دفتر کاغذی به مسئلههای کلیدی کسبوکار فکر کنم. تغییرهایی هم در این رویکرد کار ایجاد کردهام. مثلاً مدتی سعی کردم روزی یک ساعت چنین کاری انجام دهم ولی متوجه شدم که این پراکندگی باعث سخت شدن تمرکز میشود».
همچنین کالین یک بازه زمانی ده دقیقهای به مدیتیشن صبحگاهی و تفکر اختصاص میدهد. «من هر روز در خانه مدیتیشن میکنم و یک جلسه مدیتیشن هفتگی برای تیم فرانت برگزار میکنیم. این کار واقعاً زندگیام را تغییر داده است. مدیتیشن مزیت آنی ندارد زیرا کاملاً به نظم بستگی دارد و مشابه نوعی ماهیچه است که با تمرین کردن تقویت میشود اما وقتی همبنیانگذارم مریض شد، واقعاً دیدگاهم به شرایط عوض شد. ایجاد شرکت به شکلی باور نکردنی پر استرس است اما چیزهای مهمتری در این دنیا وجود دارند و این عادت روزانه من را به یاد آنها میاندازد.»
۳) آخرین روز هفته کاری را به برنامهریزی هفته آینده اختصاص دهید
کالین میگوید: «باید دقیقاً بدانم که چه چیزی میخواهم بهدست آورم و این امر مستلزم آمادگی بیشتری است. اغلب اوقات وقتی شرایط آشفته میشود افراد این نیاز به آمادگی را نادیده میگیرند».
فرآیند کالین به این شکل است: «بعدازظهر جمعه پانزده دقیقه برای بررسی تقویمم صرف میکنم. هدفهای فصل را مرور میکنم و نگاهی به مهمترین موضوعها میاندازم. سپس به تقویم هفته آینده نگاه میکنم تا مطمئن شوم که با آن اهداف و موضوعها همخوانی دارد. برای مثال، استخدام در حال حاضر فشار زیادی به من وارد میکند پس باید حدود یک سوم وقتم را صرف مصاحبه با مدیران اجرایی کنم. وقتی به تقویمم نگاه میکنم و میبینم که پر از جلسههای مختلف در مورد محصول است یا اینکه فقط یک مصاحبه برنامهریزی کردهام، متوجه میشوم که به اندازه کافی برای پیشرفت کار نمیکنم، بنابراین یک جلسه استخدام نیرو به برنامهام اضافه میکنم».
کالین معتقد است که این فعالیت مزیت دیگری هم دارد چون باعث میشود که زمان کافی به انجام کارهای مناسب اختصاص دهد. او میگوید: «این کار با ایمیل هفتگی که به کارمندان مستقیم خودم میفرستم نیز همخوانی دارد. اگر به آنها بگویم که هدف این هفتهام تصمیمگیری در مورد ساختار سازمان فروش جدید است، آنگاه باید حتماً چند جلسه شخصی و چند جلسه گروهی را به انجام این کار اختصاص داده باشم».
۴) زمان خود را تحلیل کنید و مطمئن شوید که زمان کافی برای انجام کارهای موردنظرتان دارید.
کالین هر چند وقت یک بار نموداری از نحوه مدیریت زمان خود در توییتر به اشتراک میگذارد.
در ادامه نمونهای از میزان دقتی که هر هفته صرف برنامهریزی کارهایش میکند نشان داده شده است.
کالین میگوید: «در پایان هر هفته از دستیارم میخواهم تجزیه و تحلیلی از برنامه هفته گذشتهام برایم ارسال کند. این تحلیل مشخص میکند که چه مقدار زمان برای انجام هر کاری از جمله مصاحبه، فروش، مدیریت و غیره صرف میکنم. با همین رویکرد بود که متوجه شدم باید تلاش بیشتری برای استخدام نیروهای جدید انجام دهم. همچنین در سطح تیم نیز به شرایط نگاه میکنم تا مطمئن شوم که زمان کافی برای همه تیمها صرف میکنم و از هیچ کدام غافل نمیشوم».
۵) زمانی را برای یادداشتبرداری صرف کنید
کالین علاوه بر اینکه جزئیات مدیریت زمان خود را در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارد، خیلی سخاوتمندانه زمانی را صرف نوشتن تجربههای خود میکند و جزئیات کاملی از سفر کارآفرینی خود را در اختیار دیگران قرار میدهد. جای هیچ تعجبی ندارد که زمان مورد نیاز برای نوشتن این مطالب با دقت برنامهریزی شدهاست.
کالین هر هفته دو بازه سی دقیقهای را به نوشتن اختصاص میدهد و سعی میکند هر دو ماه یک بار، مقالهای روی صفحه خود در سایت مدیوم منتشر کند. او میگوید: «صادقانه بگویم که فقط حدود ۷۵ درصد از این بازههای زمانی را واقعاً صرف نوشتن میکنم ولی سعی میکنم منظم باشم و هر دو ماه یک بار واقعاً یک مطلب جدید منتشر کنم. بنابراین حتی اگر لازم باشد خودم را مجبور میکنم موضوع جدیدی پیدا کنم.
جذب سرمایه متمرکز: راز جذب سرمایه برق آسا
هرچند عادتهای ارسال ایمیل و مدیریت زمان کالین بسیار جالب توجه هستند، او احتمالاً به خاطر توانایی بالایی که در جذب سرمایه دارد در دنیای فناوری معروف شده است.
او توانست فقط طی ده روز، سه ترم شیت برای سری A خود بگیرد و فرآیند جذب سرمایه سری B خود را به یک هفته محدود کرد و توانست در همین مدت کوتاه ده ترم شیت از سرمایهگذارها بگیرد. مهمتر از همه این که او هنوز هم متعهد است که تجربههای خود را سخاوتمندانه با دیگران به اشتراک بگذارد. کالین اسلایدهای سری A و سری B جذب سرمایه خود را به اشتراک گذاشته است و همه درسها و بازخوردهایی که در این فرآیندها آموخته را بیان کرده است.
همچنین، کالین توضیح میدهد که چگونه توانسته چنین قدرت لازم برای انجام چنین کارهای بزرگی را به دست آورد.
۱) روابط را قبل از اینکه به آنها نیاز داشته باشید ایجاد کنید اما از اقدام نکردن نترسید.
شاید به نظر برسد که این دورهای سرمایهگذاری برق آسا از روی شانس رخ دادهاند ولی از نظر کالین او تنها به این خاطر توانست با سرعت زیاد سرمایه جذب کند که قبل از نیاز به سرمایه کارهای لازم را انجام داده بود. از نظر کالین این دورهای جذب سرمایه فقط پنج تا ده روز زمان نبردهاند بلکه نتیجه چهار سال اقدامهای دقیق و حسابشده بودهاند.
این موضوع به این خاطر است که کالین بعد از جذب سرمایه بذری برای فرانت، ذهنیت جذب سرمایه خود را حفظ کرد. او میگوید: «من شروع به ایجاد روابطی دوستانه با شرکای شرکتهای سرمایهگذاری مورد علاقهام کردم و هر سه تا شش ماه یک بار با آنها ملاقات میکردم. وقتی نیاز به جذب سرمایه داشتیم، میتوانستم با اتکا به این رابطهها به سرعت با یکی از شرکای شرکت سرمایهگذاری مدنظرم جلسهای داشته باشم اما نکتهای که اهمیت بیشتری داشت این بود که میدانستم هر کسی که در سری A ما سرمایهگذاری کند یک صندلی هیئت مدیره خواهد داشت و بنابراین آشنا بودن با این افراد به این معنا بود که در موقعیت بهتری برای تصمیمگیری و انتخاب همکار آیندهام قرار داشتم».
کارآفرینهای تازهکاری که میخواهند چنین کاری انجام دهند باید دقت داشته باشند که کیفیت بیشتر از کمیت اهمیت دارد. کالین میگوید: «من روی پنج نفر تمرکز کرده بودم. اگر رابطه خیلی عمیقی با یک سرمایهگذار برقرار کنید در واقع همه تخممرغهایتان را در یک سبد گذاشتهاید ولی رسیدگی کردن به بیست رابطه مختلف هم کار سادهای نیست».
این گفتگوهای مداوم با سرمایه گذاران باید فراتر از مذاکرات خرید و فروش بروند. کالین میگوید: «وقتی به دنبال فرآیند جذب سرمایه میروید، همه چیز خیلی سریع اتفاق میافتد. پس برای من، جلسههایی که قبل از فرآیند سرمایهگذاری برگزار کرده بودم صرفاً گزارش در مورد پیشرفت فرانت نبودند بلکه فرصتی برای آشنا شدن با شرکت سرمایهگذاری مورد نظر و افراد آن شرکت بودند. از آنها میپرسیدم که چرا به سرمایهگذاری علاقه دارند و چه قسمتهایی از این فرآیند برایشان نامطلوب است و حتی در مورد موضوعهای غیر کاری با آنها صحبت میکردم».
اگر قبل از اینکه نیاز به سرمایهگذاری داشته باشید روی ایجاد رابطه با سرمایهگذارها تمرکز کنید، فرآیند جذب سرمایه خیلی سریعتر پیش خواهد رفت.
کالین هشدار میدهد که کارآفرینها باید به دقت وارد این مکالمهها شوند. او میگوید: «سرمایه گذاران همیشه به دنبال شکار سیگنالهایی در مورد شرکت شما هستند اما به خاطر داشته باشید که کنترل روند حرکت مکالمه و اطلاعاتی که سرمایهگذار دریافت میکند در دست شماست. زمانی که در مورد درآمد یا تعداد مشتریان سؤال میشد، همیشه عددی کمتر از مقدار مقدار واقعی میگفتم. میخواستم در صورتی که شرایط مطابق انتظارم پیش نرفت، کمی انعطافپذیری داشته باشم و همزمان میتوانستم اطلاعات واقعی را زمانی که واقعاً به سرمایه نیاز داشتیم در اختیار سرمایهگذاران قرار دهم.
۲) چه سرمایه جذب کنید چه نکنید، اجازه ندهید فرآیند جذب سرمایه طولانی شود.
در فرآیند جذب سرمایه هم مثل همه کارها، زمانبندی اهمیت زیادی دارد ولی اینکه تصمیم بگیرید چه زمانی به این فرآیند پایان دهید، به نوعی هم علم است و هم هنر.
به اعتقاد کالین وقتی کارآفرینها اجازه میدهند که فرآیند جذب سرمایه طولانی شود، شادابی و انگیزه خود را از دست میدهند. او میگوید: «این فرآیند همیشه باعث استرس زیادی برای من میشود. وقتی تصمیم به جذب سرمایه میگیرید باید کاملاً به آن متعهد باشید. جذب سرمایه نصفهنیمه صرفاً اتلاف وقت است. در کل ده روزی که برای جذب سری A شرکتمان تلاش میکردم، نمیتوانستم هیچ کار دیگری انجام دهم. در آن زمان کمتر از بیست کارمند داشتیم و حضور نداشتن من باعث کاهش زیاد بهرهوری شده بود. میخواستم به کارهایم برگردم و به همین دلیل تمام تلاشم را انجام دادم و یاد گرفتم چه زمانی نباید سراغ سرمایهگذارهای جدید بروم و تصمیم نهایی را بگیرم».
کالین همچنین با اتکا بر خطوط ارتباطی باز توانست جذب سرمایه سری B خود را سریعتر انجام دهد. او میگوید: «روزی در مکالمهای دوستانه با یکی از سرمایهگذاران، او خیلی ساده بیان کرد که حاضر است در دور بعدی جذب سرمایه ما شرکت کند. من حرف او را جدی گرفتم و از همین یکترم شیت استفاده کردم تا به دیگر سرمایهگذارها فشار وارد کنم و فرآیند جذب سرمایه را کوتاهتر کنم. نظم و انضباط و تعهدی که برای برقرار این رابطهها و جذب سرمایه لازم بود من را در جایگاهی قرار داد که بتوانیم برای سرمایهگذاران شرایط تعیین کنم و با سرعت بیشتری فرآیند را به جلو حرکت دهم».
از مسئله سرعت که بگذریم، اکثر کارآفرینها نمیتوانند زمان مناسب برای جذب سرمایه را تعیین کنند. کالین سه عامل برای این تصمیمگیری مشخص کرده است: احساس خوب در مورد کسبوکار، رسیدن به نشانگر مورد نظر در دور قبلی و نیاز به منابع اضافی برای رسیدن به یک هدف بلندپروازانه جدید.
او میگوید: «حس خوب در مورد کسبوکار به خود تیم کارآفرین بستگی دارد. اینگونه نیست که بعد از رسیدن به معیاری خاص، تصمیم بگیرید که ناگهان همه چیز خوب شده است. همیشه شنیده بودم که رسیدن به یک میلیون دلار درآمد سالانه معیار مناسبی برای جذب سرمایه سری A است اما وقتی به آن عدد رسیدیم، هنوز احساس فوقالعادهای نداشتم و به همین دلیل سرمایه جذب نکردم. اگر حس خوبی ندارید چون یکی از مشتریان خود را از دست دادهاید یا کارمندی دچار مشکل شده است یا قراردادی را از دست دادهاید، این مشکلات به فرآیند جذب سرمایه وارد میشوند و همه چیز را خراب میکنند. حتی کوچکترین مشکلها نیز میتوانند بار ذهنی زیادی برای یک کارآفرین داشته باشند. باید در وضعیت ذهنی مناسبی برای جذب سرمایه قرار داشته باشید».
کالین دو نمونه از «حس خوب» را به اشتراک میگذارد:
دنبال کردن یک هدف بلند پروازانه جدید: «درست قبل از اینکه سری A خود را جذب کنیم، سه فصل بسیار خوب را پشت سر گذاشته بودیم. در همان زمان، در حال مذاکره با یک آژانس برندینگ بودم ولی قیمتهایشان زیاد بود. همین شد که به این فکر افتادم که اگر پول بیشتری داشتم میتوانستم سرمایهگذاری بلندمدتتری انجام دهم.
انرژی گرفتن از فکر کردن به آینده: سری B ما کاملاً متفاوت بود. ما هنوز سرمایهی کافی داشتیم. همان روزها با چند کارمند شام خوردم و آنها به من گفتند که بیانیه مأموریت ما آن قدر الهامبخش نیست. همانطور که روی ایجاد بیانیهای جدید کار میکردیم و در مورد آینده فرانت صحبت میکردیم، من بیشتر و بیشتر انرژی گرفتم و متوجه شدم که این فرصت چقدر بزرگ است و تصمیم گرفتم سرمایه دور بعدی را جذب کنم».
سنجههای استارتاپتان قبل از دور بعدی جذب سرمایه به طور ناگهانی بهبود پیدا نمیکنند و حتی اگر این اتفاق هم رخ دهد، معیاری کافی برای تصمیمگیری نیست. حالت ذهنی شما فوقالعاده مهم است، پس به دنبال لحظاتی بگردید که شما را هیجانزده میکنند و روی آنها سرمایهگذاری کنید.
۳) به خاطر داشته باشید که جذب سرمایه در هر صورت پر استرس خواهد بود.
هرچند جذب سرمایه سری B فرانت به شدت سریع انجام شد، کالین میگوید این فرآیند بسیار سخت بوده است.
او میگوید: «افراد زیادی میگویند که به سرعت جذب سرمایه ما حسادت میکنند و فکر میکنند که فرآیند سادهای را طی کردهایم ولی همه کارآفرینها باید بدانند که این فرآیند در هر صورت پر استرس خواهد بود. هرچند ما یکی از سادهترین روندهای جذب سرمایه را داشتیم، اما باز هم شرایط سختی را تحمل کردیم».
از نظر کالین سخت بودن شرایط به خاطر استرس ناشی از پذیرفته نشدن است و این موضوع هیچ وقت ساده نمیشود. او میگوید: «یکی از دردناکترین حرفهایی که میتوان شنید این است که سرمایهگذاری بگوید تمایلی به سرمایهگذاری روی شرکت شما ندارد. وقتی مشتری حاضر به خرید محصولتان نباشد یا یکی از رهبران بازار پیشنهاد شما را رد کند، همیشه میتوانید به معیارهای دیگری مثل قیمت یا حقوق دلخوش باشید ولی وقتی سرمایهگذاری شما رد کند به این معنی است که آن سرمایهگذار فکر میکند شرکت شما قابلیت رشد بیشتری ندارد و این موضوع همیشه دردناک است.
۴) با تمرکز روی داستان کسبوکارتان، به ارائه ی خود نظم ببخشید.
کالین در مورد ارائههایی که توانست آن تعداد ترم شیت برایش به ارمغان آورد (و در ادامه میلیونها بار در اینترنت مشاهده شد) باز هم به اهمیت نظم اشاره میکند.
او میگوید: «معمولاً کارآفرینها وسوسه میشوند که تمام سنجههای موجود را در اسلایدهای ارائه خود بیاورند ولی برای اینکه احتمال جذب سرمایه خود را بالا ببرید، باید منظم باشید و داستانی بسیار دقیق به سرمایهگذارها ارائه دهید. ارائه به سرمایهگذار مانند داستان تعریف کردن است نه مجموعهای از اسلایدها که در کنار هم قرار میگیرند. قرار نیست بگویم فرانت در چهار سال گذشته چه کارهایی انجام داده است بلکه میخواهم تصویری از آینده را برای سرمایهگذارها ترسیم کنم».
کالین پیش از همه چیز شروع به تایپ کردن داستانش میکند. او میگوید: «اصلاً به اسلایدها فکر هم نمیکنم. معمولاً داستان به این شکل پیش میرود که ابتدا دلیل شکلگیری استارتاپمان را بیان میکنم، بعد نشان میدهم چرا توانستهایم تا اینجا نتیجه بگیریم و در ادامه نشان میدهم که شرکت میتواند صد برابر اندازه فعلیاش باشد. بعد از انجام این کار سراغ دادهها میروم و مشخص میکنم کدام سنجهها با یکی از این سه قسمت ارائه همخوانی دارند. شکی نیست که سنجهها اهمیت زیادی در پاسخ دادن به پرسشهای سرمایهگذاران دارند ولی کل ارائه را شکل نمیدهند. باید داستانی در حمایت از آنها وجود داشته باشد».
به داستانی فکر کنید که میخواهید در ارائه خود بیان کنید و همان داستان را بنویسید بدون اینکه سراغ اسلایدها بروید. پس از آن دادههایی را انتخاب کنید که به تقویت آن داستان کمک میکنند.
۵) ارزیابی موشکافانه روی سرمایهگذارها انجام دهید.
کالین توصیهای نهایی برای کارآفرینهایی دارد که میخواهند مسیری مشابه مسیر او طی کنند. او میگوید: «سرمایهگذارها قبل از اینکه در شرکت شما سرمایهگذاری کنند، بررسیهای موشکافانه انجام میدهند ولی به خاطر داشته باشید که این نوع ارزیابی مسیری دوطرفه است. کارمندها قابل اخراج کردن هستند ولی سرمایهگذار همیشه بخشی از شرکت شماست. به همین دلیل بود که قبل از کار کردن با «برایان شرایر» از شرکت سکویا، با تمام کارآفرینهایی که او در هیات مدیرهشان حضور داشت، صحبت کردم».
طی این صحبتها دو ویژگی مد نظرم بود. میخواستم کسی که به هیات مدیره اضافه میشود به کارمان اهمیت بدهد و همزمان ما را به چالش بکشد. پیدا کردن کسی که این دو ویژگی را در کنار یکدیگر داشته باشد کار سختی است. استارتاپ نیازی به مشوق ندارد ولی نباید با کسی کار کند که فشار بیش از حد وارد میکند. کالین چند پرسش مهم از کارآفرینهایی که سابقه کار با آن سرمایهگذار را داشتند میپرسید:
- سرمایهگذار در چه مواردی به شرکت شما اهمیت زیادی داده است؟
- در چه مواردی استارتاپ را به چالش کشیده است؟ آیا این کار مفید بوده است؟
- چه موقعی استارتاپ را ناامید کرده است؟ آیا میتوان مکالمهای باز و صادقانه با این سرمایهگذار داشت و بازخورد داد؟
- وقتی به روزهای اول رابطه خود با آن سرمایهگذار نگاه میکنید، اگر اطلاعاتی که امروز دارید را در آن زمان داشتید، چگونه رابطه خود را متفاوت مدیریت میکردید؟
تیمسازی منظم: تأکید روی تأثیر استارتاپ
کالین همان نظم و تلاش را برای تیمسازی هم انجام داده است و نتایج بسیار خوبی به دست آورده است. فرانت دارای رتبه پنج ستاره در سایت Glassdoor است، شاخص خالص ترویج کنندگان (NPS) داخلی آن ۸۷ است و در چهار سال گذشته فقط چند نفر تصمیم به ترک این شرکت گرفتهاند.
کالین میگوید: «این میزان بالای اشتیاق کارکنان نتیجه شفافیت و تعهدی است که ما برای ایجاد حس اثرگذاری در افراد داریم». در کنار ایمیل هفتگی که کالین برای تمام اعضای سازمان ارسال میکند و مهمترین سنجه شرکت را مورد تأکید قرار میدهد، فرانت اقدامهای دیگری نیز انجام میدهد تا میزان اثرگذاری افراد روی محیط را افزایش دهد. از جمله این اقدامها میتوان به «کارمند هفته» (Fronteer of the Week) و «اشتباه هفته» (Stumble of the Week) اشاره کرد که فرصتهایی برای اشتراک دستاوردها و یادگیریهای هفته هستند (جایزههایی از جنس لگو نیز به برندهها اهدا میشود).
این استارتاپ همچنین به سرگرمی اهمیت زیادی میدهد و رویدادهایی منظم برگزار میکند، مثل مسابقه بازیهای تختهای که یک بار در ماه برگزار میشود و تئاتری که کل تیم فرانت سالی یک بار برگزار میکند. جدیدترین تئاترهای این شرکت نمایش بینوایان (که کالین نقش کوزت را بازی میکرد) و یکی از تئاترهای دیزنی بودهاند.
کالین میگوید: «این کارها به اعضای تیم اجازه میدهد خودشان باشند و بدون نگرانی رفتار کنند. فعالیتهایی مثل رقصیدن، شعر خواندن، داستان گفتن و نواختن موسیقی اعضای تیم را کنار یکدیگر میآورد. در کل ما بسیار منظم هستیم و برنامههایی یکسان را به صورت هفتگی، ماهانه یا سالانه برگزار میکنیم». کالین توصیه میکند که چنین کارهایی باید به صورت منظم انجام شوند نه اینکه اقدامهایی بیبرنامه از طرف واحد منابع انسانی یا تلاشهایی بدون ثبات باشند. باید برنامهای ایجاد کنید که برای کارمندها قابل اعتماد باشد.
با این حال، کالین تأکید زیادی روی رویدادهای فرهنگی برای تیمسازی ندارد. او میگوید: «استارتاپهای زیادی برای تیمسازی روی برگزاری رویدادهای مختلف خارج از شرکت تمرکز میکنند و کمتر به فرهنگ اصلی خود توجه دارند. در اصل باید افرادی را استخدام کنید که با ارزشهای شما مطابقت دارند».
کالین رویکرد منضبط خود را در زمینه گسترش تیم فرانت نیز به کار گرفته است تا حدی که بعد از شش ماه هنوز به دنبال پیدا کردن فرد مناسبی برای نقش مدیر مالی است. او میگوید: «تیم ما بیش از صد عضو دارد، هشتاد میلیون دلار سرمایه جذب کردهایم و من هم هیچ تجربهای در امور مالی ندارم ولی هنوز نتوانستهام کسی را پیدا کنم که مهارتهای لازم را داشته باشد و با ارزشهای شرکت ما همخوانی داشته باشد پس اگر فکر میکنید فردی مناسب میشناسید به من معرفی کنید. جدی میگویم که باید بسیار منظم عمل کنید و حتی وقتی به شدت به استخدام نیروی جدید نیاز دارید هم افراد نامناسب را استخدام نکنید».
کالین به توصیهای اشاره میکند که پاتریک کالیسون مدیر عامل استرایپ به او کرده بود: «پاتریک گفت وقتی به فکر استخدام یک نفر هستم باید به این فکر کنم که چقدر دوست دارم ده نفر مشابه این فرد در شرکتم کار کنند. چون اگر زمانی برسد که آن فرد جایگاه مدیریتی پیدا کند، افرادی شبیه به خود استخدام خواهد کرد».
برگزاری رویداد معادل با فرهنگ شرکت نیست. برگزاری رویداد برای شکلگیری فرهنگ شرکت مناسب است ولی خود رویداد هدف نیست. فرهنگ به این معنی است که رویکردی منظم برای استخدام داشته باشید و به ارزشهایتان پایبند بمانید.
خلاصه
وقتی صحبت پا گرفتن استارتاپها میشود، زمان ارزشمندترین منبع و شتاب مهمترین هدف است. به همین دلیل است که نظم و انضباط بنیانگذار استارتاپ، میتواند تعیینکنندهتر از توانایی مطرح کردن چشماندازی جذاب برای شرکت باشد.
برای اینکه زندگی روزانه خود را منظم کنید، این درسها را از توصیههای کالین به کار بگیرید:
- با نظم دادن به ارتباطهای خود، به هدفهایتان برسید. روی بهبود یک سنجه خاص تمرکز کنید و همیشه با اعضای تیم، کارمندان مستقیم و سرمایهگذاران خود در ارتباط باشید. همیشه قالب یکسانی برای پیامهای خود استفاده کنید و هیچ وقت در ارسال ایمیلهای بهروزرسانی تأخیر نداشته باشید.
- زمان خود را به نحوی مدیریت کنید که منجر به تمرکز شود. به شکلی برنامهریزی کنید که با اولویتهایتان همراستا باشد. آخرین روز هفته کاری برنامه هفته آینده خود را آماده کنید و ببینید هفتهای که گذشت را چگونه طی کردهاید. زمانهای خاصی را به ایمیل چک کردن، نوشتن و مدیتیشن کردن اختصاص دهید.
- با سرعت بیشتری سرمایه جذب کنید. قبل از نیاز به سرمایه، با سرمایهگذارها ارتباط برقرار کنید و سوابق آنها را به دقت بررسی کنید. ذهنیت خود را بررسی کنید و قبل از اینکه سراغ سرمایهگذار بروید، مطمئن شوید که میخواهید به چه نقطههای عطفی برسید و آماده جذب سرمایه هستید. دقت کنید که ارائهتان به سرمایهگذار یک داستان باشد، نه مجموعهای از دادههای پراکنده.
- ایجاد تیمهای بهتر: با نظم دادن به برنامههای فرهنگی، مشارکت و ماندگاری افراد تیم را افزایش دهید اما به خاطر داشته باشید که رویداد برگزار کردن معادل فرهنگ نیست بلکه افراد هستند که فرهنگ را شکل میدهند. اگر دوست ندارید ده نفر مشابه فردی خاص در شرکتتان کار کنند، آن فرد را استخدام نکنید.
قسمت اول این مقاله را در اینجا مطالعه کنید:
نظم و انضباط در موفقیت این کارآفرین حرف اول را میزند (قسمت اول)
متن اصلی این مقاله را می توانید در سایت Firstround مطالعه کنید.